خانه تگ‌ها آرشیو پیوندها بیوگرافی

از این به بعد . . .

از این به بعد . . .

نگران نباش اگر لب‌های تو را سانسور می‌کنند شعرهای مرا نقطه‌چین! از این به بعد، در چاپ‌خانه‌های زیرزمینی تو را خواهم بوسید! رضا کاظمی

نظر ۰ بازدید ۲۴
سه شنبه . . .

سه شنبه . . .

سه شنبه چرا تلخ و بی حوصله؟ سه شنبه چرا این همه فاصله؟ سه شنبه چه سنگین !چه سرسخت ؛ فرسخ به فرسخ! سه شنبه خدا کوه را آفرید قیصر امین پور

نظر ۰ بازدید ۲۷
 اتفاقها هر روز نمی افتند . . .

اتفاقها هر روز نمی افتند . . .

مناتفاق عجیبی وسط زندگی ات بودمو تومعمولی می مانی از فرداحرف های معمولیعشق های معمولیزنان معمولیمعمولااتفاق هاهر روز نمی افتند مهدیه لطیفی

نظر ۰ بازدید ۲۵
عشق

عشق

حرف كه می‌زنیمن از هراس طوفانزل می‌زنم به میزبه زیرسیگاریبه خودكار...تا باد مرا نبرد به آسمان.لبخند كه می‌زنیمنـ عین هالوها ـزل می‌زنم به دست‌هاتبه ساعت م...

نظر ۰ بازدید ۳۵
 ديوانگی

ديوانگی

همیشه می‌ترسیدم از دیوانگی حس می کنم حالا سبک و آرام است فکری ندارم به کسی آزارم نمی‌رسد یک پرنده‌ام بی‌هدف پرواز می‌کنم آسمان پر از کنیاک است سارا م...

نظر ۰ بازدید ۶۴
نامه ای در بطری . . .

نامه ای در بطری . . .

سالهاستكه از جزيره ي متروكنامه اي را در بطري روانه ي آبهاي عالم كرده اماگر كسي عاشق باشدميتواند كلماتم را بخواند به هر زبانيدر هر سرزمينيگاهي فكر ميكنمكسي مي آيدو با...

نظر ۰ بازدید ۴۹
فرهاد کجاست ؟

فرهاد کجاست ؟

آفتاببی آواز پرنده نمی پایدو باراناگر بر چشمان سبز گیاه نبارددر لابلای سنگها گم می شودهم چون کوهیسرد و سنگیندر آغوش زندگییله و رهایمفرهاد کجاست؟در من کتیبه هاستکه ه...

نظر ۰ بازدید ۶۸
بیهوده نیست که میکوبد . . .

بیهوده نیست که میکوبد . . .

از ماهیان کوچک این جویبار هرگز نهنگ زاده نخواهد شدمن خُردی عظیم خود را می دانم و می پذیرماماوقتی پنجه فتادن ریگی خون هزار ساله ی مردابی را می آشوبد،این مشت خشمبر جدار...

نظر ۰ بازدید ۵۸
 اتفاقی کوچکم . . .

اتفاقی کوچکم . . .

نه آدمم نه گنجشک اتفاقی کوچکم هر بار می‌افتم دو تكه می شوم نيمی را باد می برد نيمی را مردی كه نمی شناسم گراناز موسوی

نظر ۰ بازدید ۳۳
از کنارم کسی میگذرد . . .

از کنارم کسی میگذرد . . .

چراغ سبز می شود از کنارم کسی می گذرد عطر تو می آید نگاه تو می آید صدای تو می آید دستم را می گیرد می برد به باران به شب به کافه های الجزایری به جزیره ه...

نظر ۰ بازدید ۲۶
لعنت به تو . . .

لعنت به تو . . .

لعنت به توکه بی رحم ترین سلاح کشتار جمعی دنیاچشم توستلعنت به توکه نفرینی ترین بوسه ی جهان را داریلعنت به توکه وقتی عاشق می شویبه خودت هم رحم نمی کنیو نفرین به منکه در ...

نظر ۰ بازدید ۳۶
بزرگ شدن . . .

بزرگ شدن . . .

هنوز خواب مي بينم دوچرخه ي قرمزم را بر ساحل سبز تابستان . سايه موهايم را پريشان در آب و مشت هايم را پر از حبه هاي انگور . بزرگ شدن قدكشيدني دشوار بود درهواي خار و سنگ ا...

نظر ۰ بازدید ۲۸
تلویزیون . . .

تلویزیون . . .

آن‌وقت‌ها تلويزيون نبود مردِ هشتاد‌ساله اولين‌بار كه دريا را ديده بود آن‌قدر خنديده بود آن‌قدر خنديده بود ............ زنده یاد شهرام شیدایی

نظر ۰ بازدید ۲۵
من و تیر چراغ برق . . .

من و تیر چراغ برق . . .

من و تیر چراغ برقدردمان یکی استشب که می‌شودسرمان تاریکدلمان پرنورصبح که می‌شودسرمان سنگیندلمان خاموش کیکاووس یاکیده

نظر ۰ بازدید ۸۳
 هراس . . .

هراس . . .

هراس از دست دادنت لیوانی‌ست که ناگهان از دست می‌افتد هراس از دست دادنت گلدانی سفالی‌ست که در جایش محکم است تکانش می‌دهی که نیفتد حافظ موسوی

نظر ۰ بازدید ۵۸
رعد و برق . . .

رعد و برق . . .

من از رعد و برق نمی ترسم اما میان بازوان تو امنیتی هست که ترس را زیبا می کند

نظر ۰ بازدید ۲۹
 تا به حال . . . ؟

تا به حال . . . ؟

تا به حال کسی را به اندازه ای دوست داشته ای که نخواهی خوابش را بیاشوبی با صدای نفس؟

نظر ۰ بازدید ۳۰
کسی که مثل هیج کس نیست . . .

کسی که مثل هیج کس نیست . . .

وقتی که اعتماد مناز ریسمان سست عدالت آویزان بودو در تمام شهرقلب چراغ‌های کودکانه عشق مرابا دستمال تیره قانون می‌بستندو از شقیقه‌های مضطرب آرزوی منفواره‌ها...

نظر ۰ بازدید ۳۹
دوستم داشته باش . . .

دوستم داشته باش . . .

دوستم داشته‌باش… و نپرس چگونهو در شرم درنگ نکنو تن به ترس نده بی‌شِکوه دوستم داشته‌باشنیام گلایه‌ دارد که به پیشوازِ شمشیر می‌رود؟دریا و بندرم باشوطن...

نظر ۰ بازدید ۲۹
ما دیگر دست نداشتیم

ما دیگر دست نداشتیم

وسواس دوست داشتنمرا بیاد ماهی قرمزی میندازدکه در آبهای تنگ بلوربه آرامی خواب رفته استیک روز ماهی قرمزاز آب سبک تر خواهد شدو دستی ماهی قرمز را – که دیگر نه ماهی ستو ...

نظر ۰ بازدید ۲۴
خوابمان برد . . .

خوابمان برد . . .

دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد..خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم.

نظر ۰ بازدید ۳۸
کبریت را که افروختم آغاز پیری بود . . .

کبریت را که افروختم آغاز پیری بود . . .

از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم تا پله‌ها و تو را گم نکنم کبریت را که افروختم، آغاز پیری بود گفتم دستان‌ات را به من بسپار که زمان کهنه شود و بایستد دستان&...

نظر ۰ بازدید ۲۲
گُل سرخ

گُل سرخ

تا روزی که بود دست هایش بوی گُل سرخ می داد از روزی که رفت گُل های سرخ بوی دست های او را می دهند واهه آرمن

نظر ۰ بازدید ۵۶
اینجا هم خبری نیست

اینجا هم خبری نیست

با یک پتو و چهار دیوار می‌ترسم دو زانویت را گرفته باشی میان دو دست و آرام آرام در خودت خم شده باشی. هوا سرد است و پنجره‌ها دهان‌شان با تگرگ دوخته شده... ای...

نظر ۰ بازدید ۴۸




۱۲۳



  روانشناس ایرانی در لندن   |   ساخت وبلاگ  


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده